۳ نتیجه برای ترور
دکتر مصطفی الماسی، دکتر مجتبی انصاریان،
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۴۰۰ )
چکیده
گذار به دموکراسی یکی از چالشهای مهم جوامع در حال گذار به این نوع نظام سیاسی بوده است. این فرآیند که متضمن یک فروپاشی (نظام سیاسی پیشین)، یک فرآیند انتقال و یک مرحله تاسیس است می تواند زمینهساز بروز چالشها و مسائل بسیری برای جوامع در حال گذار باشد. یکی از مهمترین این چالشها ظهور خشونت سیاسی و تروریزم است. این پژوهش به دنبال بررسی دلایل و زمینههای بروز و گسترش تروریزم در جوامع در حال گذار، در این پژوهش مطالعه موردی کشور عراق، است. این پژوهش معتقد است در فرآیند گذار متغیرهای متعددی در دو سطح داخلی و خارجی میتوانند زمینه بروز ترور و خشونت سیاسی را فراهم کنند. در سطح داخلی متغیرهایی از قبیل فقدان ابزارهای اعمال قدرت در نواحی دورافتاده، به حاشیه رانده شدن گروههای مسلط پیشین، تسویه حسابهای سیاسی، فساد اقتصادی، ضد ارزش محسوب شدن سیاستهای دولتی و در سطح نظام بینالملل مداخله کشورهای خارجی و ایجاد گروههای نایب از دلایل بروز تروریزم محسوب میشوند. این پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی بوده و روش گردآوری دادهها اسنادی و کتابخانهای است.
محمدباقر مکرمی پور، محمدلطیف حقتاش، امیر حسین انواری،
دوره ۳، شماره ۳ - ( ۹-۱۴۰۲ )
چکیده
حادثه یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱م، نقطه عطف در سیاست بینالملل، بهویژه سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا بهشمار میآید. وقوع این حادثه، موجب تغییر در رویکرد سیاست خارجی آمریکا گردید و آمریکاه با بکارگیری دکترین جنگ پیشدستانه، تلاش کرد تا تهدید بهوجود آمده را، به حداکثر فرصت تبدیل نمایند. لذا ایالات متحده آمریکا در واکنش به این اتفاق، اقدامات عملی مقابله با تروریسم را در دستور کار سیاست خارحی مبتنی بر دکترین بوش، روی دست گرفت. محور و کانون توجه آمریکا در امر مبارزه با تروریسم افغانستان بوده است و اولین واکنش آمریکا در قبال حادثهی ۱۱ سپتامبر، حمله و حضور نظامی در افغانستان بود. حضور آمریکا ایالات متحده آمریکا بهمنظور مبارزه با تروریسم، با پیامدها و اهداف چون؛ دولت-ملتسازی، استقرار و توسعه دموکراسی، تقویت روند دولتداری و حکومتداری، تحکیم ثبات و استقرار نظم و امنیت، در افغانستان پسا ۲۰۰۱ را بهدنبال داشت. با حضور دو دهه آمریکا در افغانستان، در این مقاله تلاش شده است تا بهاین پرسش پاسخ دهد که سیاست خارجی آمریکا بر چه مبنا و اهداف استوار بوده و چهپیامدهای را بهدنبال داشته است. پاسخ بهاین پرسش با یافتهها و اثبات این فرضیه بهدست میآید که آمریکا با دکترین جنگ پیشدستانه در افغانستان بهمنظور مبارزه با تروریسم در قالب دولت-ملتسازی در افغانستان حمله کرد، اما با شکست و ناکامی این پروسه، راهبرد جدید ایالات متحده آمریکا، استراتژی احالهای مسؤلیت بهجای مسؤلیت پذیری بوده است. سیاست خارجی آمریکا در قالب رئالیسم تهاجمی، با تحولات همراه بوده؛ با حمله بوش با سؤلیت مبارزه با تروریسم آغاز و با خروج تدریجی نیروهای نظامی آمریکا در دوران اوباما و ترامپ ادامه پیدا کرد و در نهایت با پیمان صلح آمریکا با طالبان در دوران بایدن، خروج کامل آمریکا، سقوط کابل را بههمراه داشت. همچنان این تحقیق با پردازش بهداده و اطلاعات کتابخانهی و اسنادی، با رویکرد تحلیلی در قالب نظریهی رئالیسم تهاجمی انجام پذیرفته است.
محمد لطیف حقتاش، محمد باقر مکرمی پور،
دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
چکیده
تروریسم در قرن حاضر چالش جدی فراروی امنیت ملی و بینالمللی بهشمار میآید. تروریسم با استفاده از ایجاد ترس و وحشت، بهدنبال اهداف و اعمال سیاسی است. با وقوع حادثه ۱۱ سپتامبر، تروریسم بهعنوان یک پدیده روبهرشد و پویا تعریف شده است و امروزه تروریسم علیرغم تمایزها ویژگیهایش، بهعنوان یک بازیگر غیر دولتی در سیاست بینالملل مطرح است و بخش کلان از موضوعات و پدیدههای بینالمللی را بهخود اختصاص داده است. هم چنان تروریسم جهانی در قالب عناوین جهانشمول با مصادیق گوناگون چون؛ تروریسم دولتی، تروریسم جهادی، تروریسم سایبری، بیو تروریسم و تروریسم سیاسی و... نقس و رویکرد نوین و به تروریسم بخشیده است. با توجه به فضای باز مجازی و همچنان امکان دسترسی گروه های تروریستی به سلاحهای کشتار جمعی و حملات سایبری، احتمال اینکه تروریسم بهعنوان یک بازیگر قدرتمندتر، موج جدید را در آینده بهوجود آورند، از نظر دور نیست. این مهم مطلب که راهکارهای مؤثر مبارزه با تروریسم در دستورکار سیاست بینالمللی قرار گیرد. این تحقیق تلاش کرده است که بهاین پرسش پاسخ دهند که تروریسم در سیاست بینالملل از چه جایگاه برخوردار است. لذا در جهت پردازش به این دادهها و اطلاعات با اتخاذ رویکرد تحلیلی ـ توصیفی به بررسی نقش و جایگاه چند مورد از تروریسم پرداخته است.