۹ نتیجه برای آمریکا
رضا سلیمانی،
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۴۰۰ )
چکیده
عمده تحقیقات صورت گرفته درباره شیوه و فرایند تصمیمگیری رهبران سیاسی در سیاست خارجی، تصمیمات مزبور را به عنوان یک برونداد عینی قلمداد کردهاند و از فرایندهای شناختی منتهی به یک تصمیمگیری مهم توسط افراد/رهبران مغفول مانده است. هدف از این پژوهش بررسی شیوه استدلال و سبک شناختی دولت حسن روحانی در مواجهه با تهدید ۴۷ سناتور جمهوریخواه آمریکا به خروج دولت بعد از باراک اوباما از هرگونه قرارداد هستهای با جمهوری اسلامی ایران است. با استفاده از تحلیل برخی سخنرانیها و مصاحبههای موجود، فرایند شناختیِ رئیس و وزیر خارجه دولتهای یازدهم و دوازدهم و رئیس اسبق کمیسیون سیاست خارجی مجلس در زمان مذاکرات در قبال هشدارهای خارجی و داخلی مطرح در خصوص ناپایداری چنین قراردادی با توجه به حقوق اساسی خاص و پیچیده ایالات متحده آمریکا بررسی میشود. با فرض گرفتن تلاش برای تامین منافع ملی و طبق نظریه انسجام شناختی و نظریه طرحواره، دولت روحانی بر اساس باورها و پیشفرضهای بنیادین پیشینی خود در قبال مذاکره با غرب(خصوصا ایالات متحده آمریکا)، هرگونه اطلاعات و بحث جدیدِ دال بر مسیر نادرست مذاکرات را خود کنار گذاشت و کوشید باورها/ پیشفرضهای خود را در قبال غرب و مذاکرات با آن حفظ کند. شناخت و رویکرد رهبران سیاسی در قبال اطلاعات محیطی آنها در سطح منطقهای و بینالمللی، نقش غیرقابل انکاری در فهم واقعیات و تنظیم اهداف، اولویتها و عملکرد کشورها دارد. از اینرو هرگونه خطای شناختی میتواند تبعات منفی میانمدت و بلندمدت برای منافع ملی داشته باشد.
عبداله قنبرلو،
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۴۰۰ )
چکیده
جنگهای جهانی اول و دوم نقاط عطف مهمی در تغییر سیاست خارجی آمریکا به سمت گلوبالیسم هژمونیطلبانه به حساب میآیند. به خصوص جنگ جهانی دوم، نقطه ععطف مهمی در این زمینه به حساب میآید. در طول جنگ، آمریکا ضمن اینکه برای پیروزی دولتهای متفق فعالانه وارد جنگ شد، بلکه درباره وضعیت جهان پس از جنگ نیز با آنها وارد مذاکره و توافق شد. در دوره جنگ سرد، آمریکا رهبری بلوک غرب را در برابر بلوک شرق بر عهده داشت. پس از پایان دوره جنگ سرد، فاز نوینی از هژمونیطلبی و گلوبالیسم آمریکا در جهان آغاز شد. این کشور مصمم بوده تکوین و بقای نظم بینالمللی دوره پس از جنگ سرد را رهبری کرده و در برابر مخالفان آن قاطعانه ایستادگی کند. سؤال مقاله این است که عوامل کلیدی دخیل در گلوبالیسم آمریکا طی دوره پس از جنگ جهانی دوم تاکنون چه بودهاند. در پاسخ، عوامل دخیل در گلوبالیسم آمریکا در هر دو دوره جنگ سرد و پس از آن در قالب عوامل اقتصادی-سیاسی و عوامل امنیتی و ایدئوژیک مورد تحلیل قرار گرفتهاند. سیاست آمریکا حول محور این برداشت جریان داشته که با توجه به تغییراتی که در شرایط جهان رخ داده، منافع کشور مستلزم تلاش برای رهبری جهان است. برای تبیین این پاسخ، تلاش شده از معتبرترین اطلاعات و دادههای در دسترس استفاده شود.
مسعود اخوان کاظمی، جهانبخش مرادی، زهرا حیدری،
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۳-۱۴۰۱ )
چکیده
منطقه آسیای مرکزی و قفقاز به دلیل ویژگی های اقتصادی و دارا بودن منابع انرژی از یک سو و از سویی دیگر، ایجاد زمینه تضعیف هژمون دولت روسیه بر منطقه - از طریق اعمال فشار بر دولت های محلی به منظور تقویت روابط در سایه حذف ارتباط با روسیه - برای ایالات متحده ارزش راهبردی داشته است. بنابر اهمیت موضوع، این پژوهش به دنبال تحلیل استراتژی های افزایش حضور ایالات متحده در آسیای مرکزی و قفقاز پس از حوادث ۱۱ سپتامبر تبیین گردیده است. روش انجام پژوهش توصیفی - تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای بوده است. نتایج نشان داده است که فعالیت های آمریکا و اروپا در آسیای مرکزی و قفقاز اکنون معطوف به همکاری های دو جانبه و چند جانبه شده است. به نظر می رسد اراده دو طرف به ویژه طرف غربی برای بسط حوزه های رقابت و عمق بخشیدن به قدرت نرم در منطقه افزایش یافته است.
نصرت اله حیدری،
دوره ۲، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده
با حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام حسین در سال ۲۰۰۳م، عراق شاهد حضور گسترده نیروهای فرامنطقهای خصوصاً آمریکا در این کشور بوده است، به طوری که بیش از ۱۴۰ هزار نیروی نظامی آمریکا با تجهیزات کامل در این کشور مستقر شدند. احداث دهها پایگاه نظامی و آموزشی و جاسوسی علیرغم بیش از ۱۷ سال از اشغال عراق از دیگر پیامدهای حضور آمریکا در عراق جدید است. حضور نیروهای آمریکایی در عراق جدید برای منطقه و ایران پیامدهای امنیتی به همراه داشته است. در این مقاله به بررسی آثار و پیامد حضور نیروهای آمریکایی در عراق جدید بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران پرداخته شده است. سؤال اصلی این پژوهش این است که حضور نیروهای آمریکایی در عراق جدید چه آثار و پیامدی بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران داشته است؟ یافتههای پژوهش حاکی از آن است که حضور نیروهای آمریکایی در عراق جدید در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی زیست محیطی بر امنیت ملی جمهوری اسلامی اثرگذار بوده است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی - تحلیلی و روش گردآوری دادهها، منابع کتابخانهای و بهرهگیری از تئوریهای مکتب کپهناک میباشد.
آقای حسین سیاحی، آقای سیدمحمدرضا موسوی نیا،
دوره ۳، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۲ )
چکیده
رقابتها و تعارضات ایدئولوژیک میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا در منطقه غرب آسیا به قدری گسترده است که این دو بازیگر را به تهدید عینی برای یکدیگر مبدل ساخته است. هر کدام از این دو کشور به سبب منافع متفاوتی که در منطقه دارند دیگری را به مثابه یک عامله مخرب برای دستیابی و تامین منافع ملی خویش در منطقه در نظرمیگیرند و همین مسئله نیز به نوبه خود باعث پیدایش یک تهدید ادراکی متقابل در بین آمریکا و ایران در غرب آسیا شده است. این احساس تهدید به رقابت منطقهای جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا در این منطقه ژئوپولیتیک رنگ و بویی متفاوت داده است و آنان را وادار ساخته است که برای ایجاد بازدارندگی در مقابل تهدیدات عینی یکدیگر برای دستیابی به موازنه قوا تلاش نمایند. در این فرآیند هر کدام از این دو کشور تلاش میکنند تا با استفاده از مزیتها و فرصتهای که در اختیار دارند درمقابل دیگری به ایجادموازنه بپردازند و به نظر میرسد که هر دوی آنها نیز تا حدود زیادی در این امر موفق بودهاند. با این وجود سطح تهدید ادراکی میان آنها به قدری گسترده است و نیات خصمانه متقابل میان امریکا و ایران به قدری آشکار است که در عمل باعث شده است هر دوی انها تشویق شوند تا برای ایجاد بازدارندگی به صورت پیوستهای در این موازنه تهدید شرکت داشته باشند. به این ترتیب به نظر میرسد که با توجه به عوامل موثر در پیدایش این موازنه تهدید در شرایط فعلی نمیتوان چشمانداز روشنی از پایان یافتن تلاشهای آمریکا و ایران برای ایجاد توازن قوا در برابر یکدیگر ترسیم کرد.
دکتر دانیال رضاپور، دکتر مصطفی صبوری، اقای محمدباقر مکرمی پور،
دوره ۳، شماره ۳ - ( ۹-۱۴۰۲ )
چکیده
با استحاله اتحاد جماهیر شوروی سابق و میراث به جای مانده از آن برای روسیه مشکلات عمده ژئوپلیتیکی، ژئواستراتژیکی و ژئواکونومیکی بوده است و موقعیت این کشور در عرصه منطقهای و بینالمللی را به نحو چشمگیری تنزل داد. این نزول به طور قابل مشاهدهای در منطقه خارج نزدیک محسوس بود و سبب شد کشورهای غرب استراتژی بلندمدتی را برای جلوگیری از قدرت بزرگ شدن دوباره روسیه ازطریق نفوذ در خارج نزدیک رغم بزنند. به همین خاطر مداخلات روسیه در بحران اوکراین و سوریه طراحی شده بود تا آمریکا را مجبور به پذیرش معامله جدیدی در مورد آینده نظم جهانی بکند. براین اساس این مقاله در صدد است تا با بهرهگیری از نظریه چانهزنی عقلانی و روش توصیفی- تحلیلی و کتابخانهای به تشریح دلایل دخالت روسیه در بحرانهای اوکراین و سوریه بپردازد. سوال اصلی مدنظر در این مقاله آن است که دلایل بلندمدت دخالت فدراسیون روسیه در بحران اوکراین و روسیه چگونه قابل تحلیل است؟ در پاسخ، توضیح داده خواهد شد که با استفاده از نظریه چانهزنی عقلانی فدراسیون روسیه با دخالت در بحران سوریه و اوکراین بدنبال یک معامله ژئوپلیتیکی بزرگ و سهمخواهی از آینده نظم جهانی به عنوان یک قدرت جهانی خواهد بود.
محمدباقر مکرمی پور، محمدلطیف حقتاش، امیر حسین انواری،
دوره ۳، شماره ۳ - ( ۹-۱۴۰۲ )
چکیده
حادثه یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱م، نقطه عطف در سیاست بینالملل، بهویژه سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا بهشمار میآید. وقوع این حادثه، موجب تغییر در رویکرد سیاست خارجی آمریکا گردید و آمریکاه با بکارگیری دکترین جنگ پیشدستانه، تلاش کرد تا تهدید بهوجود آمده را، به حداکثر فرصت تبدیل نمایند. لذا ایالات متحده آمریکا در واکنش به این اتفاق، اقدامات عملی مقابله با تروریسم را در دستور کار سیاست خارحی مبتنی بر دکترین بوش، روی دست گرفت. محور و کانون توجه آمریکا در امر مبارزه با تروریسم افغانستان بوده است و اولین واکنش آمریکا در قبال حادثهی ۱۱ سپتامبر، حمله و حضور نظامی در افغانستان بود. حضور آمریکا ایالات متحده آمریکا بهمنظور مبارزه با تروریسم، با پیامدها و اهداف چون؛ دولت-ملتسازی، استقرار و توسعه دموکراسی، تقویت روند دولتداری و حکومتداری، تحکیم ثبات و استقرار نظم و امنیت، در افغانستان پسا ۲۰۰۱ را بهدنبال داشت. با حضور دو دهه آمریکا در افغانستان، در این مقاله تلاش شده است تا بهاین پرسش پاسخ دهد که سیاست خارجی آمریکا بر چه مبنا و اهداف استوار بوده و چهپیامدهای را بهدنبال داشته است. پاسخ بهاین پرسش با یافتهها و اثبات این فرضیه بهدست میآید که آمریکا با دکترین جنگ پیشدستانه در افغانستان بهمنظور مبارزه با تروریسم در قالب دولت-ملتسازی در افغانستان حمله کرد، اما با شکست و ناکامی این پروسه، راهبرد جدید ایالات متحده آمریکا، استراتژی احالهای مسؤلیت بهجای مسؤلیت پذیری بوده است. سیاست خارجی آمریکا در قالب رئالیسم تهاجمی، با تحولات همراه بوده؛ با حمله بوش با سؤلیت مبارزه با تروریسم آغاز و با خروج تدریجی نیروهای نظامی آمریکا در دوران اوباما و ترامپ ادامه پیدا کرد و در نهایت با پیمان صلح آمریکا با طالبان در دوران بایدن، خروج کامل آمریکا، سقوط کابل را بههمراه داشت. همچنان این تحقیق با پردازش بهداده و اطلاعات کتابخانهی و اسنادی، با رویکرد تحلیلی در قالب نظریهی رئالیسم تهاجمی انجام پذیرفته است.
آقا نادر پورآخوندی،
دوره ۴، شماره ۱ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده
عربستان به عنوان بزرگترین تولید کننده نفت در خاورمیانه از جایگاه بالایی در مبادلات قدرت در سطح منطقه خاورمیانه برخوردار است. با این وجود این کشور به لحاظ امنیتی در مقابل تهدیدات داخلی و خارجی بسیار آسیبپذیر است. این آسیبپذیری امنیتی سبب گردی که عربستان برای تامین آن راهبرد اتحاد و ائتلاف به قدرت خارجی خصوصاً آمریکا را اتخاذ کند. این اتحاد علیرغم آن که چندین دهه قدمت دارد اما در سالهای اخیر با چالش جدی مواجه شده است. از این رو عربستان در سالهای اخیر تلاش نمود رویکرد مستقلانهای در زمینه تامین امنیت خود اتخاذ کند. یکی از راهبردهای عربستان برای تامین امنیت خود تلاش برای کسب توانمندی هستهای خصوصا دستیابی به چرخه کامل فناوری هستهای است. از این رو این سوال مطرح میشود که چرا عربستان رویکرد امنیتی خود را تغییر داده و به سمت سیاست امنیتی مستقلانه خصوصاً از طریق دستیابی فناوری چرخه کامل هستهای حرکت کرده است؟ این مقاله استدلال میکند تلاش عربستان برای کسب استقلال خصوصاً در حوزه امنیت داخلی و خارجی ناشی از ضعفهای الگوی امنیتی گذشته خصوصاً بیاعتمادی به آمریکا به عنوان تامینکننده امنیت عربستان است. این مقاله نشان میدهد اتخاذ این رویکرد امنیتی از سوی عربستان دارای پیامدهای منطقهای و بینالمللی بسیار زیادی است و معمای امنیتی در سطح منطقه را تشدید خواهد کرد.
احسان جعفری فر، علی باقری دولت آبادی، مهین سیامنصوری،
دوره ۴، شماره ۱ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده
تامین امنیت انرژی یکی از اصلیترین و مهمترین چالشهای قدرتهای بزرگ است. به همین خاطر جهتگیری سیاست خارجی قدرت های بزرگ پیوسته در جهت تضمین دسترسی به انرژی، کاستن از هزینهها، کوتاه کردن زمان انتقال انرژی بوده است. با توجه به کشف و بهره برداری از میدانهای جدید انرژی همچون نفت شیل در آمریکا سوالی که مطرح می شود این است که استخراج منابع نفت و گاز شیل چه تأثیری بر راهبرد سیاست خارجی آمریکا گذاشته است؟ فرضیه پژوهش بیان می کند که با استخراج منابع انرژی شیل میزان وابستگی به واردات این منابع برای آمریکا کاهش یافته و سیاست خارجی آمریکا اهرم فشار قویتری نسبت به سایر کشورها بدست آورده است. برای آزمون فرضیه از روش توصیفی-تحلیلی و ارائه شواهد عینی و انطباق آن با نظریه استفاده شده است. همچنین داده های لازم به شیوه کتابخانهای از منابع الکترونیک و نوشتاری گردآوری شدهاند. یافته های پژوهش نشان می دهد استخراج نفت وگاز شیل چهار تاثیر بر راهبرد سیاست خارجی آمریکا گذاشته است: ۱- به آمریکا کمک نموده تا در برابر نوسانات قیمت و یا کاهش عرضه انرژی به بازار قدرت مقاومت بیشتری پیدا نماید,۲- به واشنگتن کمک کرده تا از وقوع این رویدادها برای ضربه زدن به اقتصاد رقبای خود همچون چین و اروپا استفاده نماید. ۳- از میزان وابستگی آن به دولت های حاشیه خلیج فارس کاسته است. ۴- اهرم تحریم را در سیاست خارجی آمریکا کارامدتر و در دسترس تر ساخته است.